از تاروپود تا تکنولوژی: روایتی از سیر تحول دستگاههای بافندگی
بافندگی، هنری کهن و صنعتی بنیادین است که با زندگی بشر از نخستین روزهای تمدن گره خورده است. از نخستین تلاشهای انسان برای درهم تنیدن تاروپود تا پیچیدهترین ماشینهای امروزی، داستان دستگاههای بافندگی نه فقط داستان پیشرفت یک ابزار، بلکه روایتی از خلاقیت، نیاز و دگرگونی فرهنگهاست. در این نوشتار، به بررسی روند تاریخی، تحولات فنی و مسیر پیشرفت ماشینهای بافندگی از گذشته تا امروز میپردازیم.
نخستین گامها: از چوب و وزنه تا قابهای ابتدایی
باستانشناسان بر این باورند که ابتداییترین شکل بافندگی، شامل آویختن نخهای تار از یک چوب افقی و اتصال وزنههایی در انتهای آنها بوده است تا نخها تحت کشش قرار بگیرند و نخ پود با عبور از میان تارها، پارچهای ساده بسازد. این شیوه شباهت زیادی به بافت تور ماهیگیری دارد و هنوز نیز در برخی صنایع دستی سنتی قابل مشاهده است.
تحول بعدی، ظهور قابهای افقی بود که نخهای تار در داخل آن کشیده میشدند و پود با دست از میان تارها عبور داده میشد. نمونهای از این شیوه را میتوان در بافت کفپوشهای حصیری استان یزد دید. با محدود بودن طول قاب، طول پارچه نیز محدود میشد. راهحل این مشکل، استفاده از غلتکها برای پیچیدن نخهای تار بود که مقدمهای بر ظهور دستگاههای بافندگی دستی پیشرفتهتر شد.
بانوجی، پیشگام در تولید منسوجات مخملقلمکار در ایران، با طراحیهای منحصر به فرد و کیفیت بالا
جهش بزرگ: از دستگاههای دستی تا اختراع ماشینهای اولیه
تا قرن هجدهم میلادی، بافندگی همچنان عمدتاً با دست انجام میشد. نخستین جهش تکنولوژیک در این زمینه در سال ۱۷۳۳ میلادی و با اختراع «ماکوی پرتابی» توسط جان کی (John Kay) رقم خورد. این نوآوری ساده اما مؤثر، سرعت عبور ماکو را افزایش داد و فرایند بافت را شتاب بخشید.
در ادامه، در سال ۱۷۸۶، ادموند کارترایت (Edmund Cartwright) دستگاه بافندگی مکانیکی را اختراع کرد که همزمان با پیشرفتهای «جیمز وات» در توسعۀ ماشین بخار، موجب شد تا بافندگی وارد دوران جدیدی شود. از این پس، ساخت دستگاههای با اجزای فلزی و حرکت با نیروی بخار، افقهای تازهای پیش روی صنعت نساجی گشود.
ژاکارد؛ انقلابی در بافندگی هنری
در سال ۱۸۰۹، شارل ماری ژاکارد (Joseph Marie Jacquard) دستگاهی را طراحی کرد که نام او را تا همیشه با صنعت بافندگی عجین کرد. دستگاه ژاکارد با استفاده از کارتهای پانچشده، امکان ایجاد طرحهای پیچیده بر پارچه را فراهم کرد و بافندگی را از مرزهای تکرار الگوهای ساده عبور داد. این دستگاهها با آنکه مکانیکی بودند، نیازمند کارگران زیادی برای کنترل کیفیت و تعویض ماسورهها بودند.
بانوجی، داستانی از زیبایی و اصالت در هر تار و پود
از مکانیکی تا اتوماتیک؛ مسیر خودکار شدن بافندگی
تا اواخر قرن نوزدهم، دستگاههای بافندگی همچنان وابسته به نیروی انسانی بودند. کارگران باید ماسورهها را تعویض میکردند، به پاره شدن نخها رسیدگی میکردند و ماشین را در هنگام بروز مشکل متوقف میساختند. این امر باعث کاهش چشمگیر راندمان تولید میشد.
در اواخر قرن نوزدهم، با ابداع مکانیزم تعویض خودکار ماکو و ماسوره، گام بلندی در مسیر خودکارسازی برداشته شد؛ اما این روند به کندی پیش میرفت؛ چراکه نیروی کار ارزان و دسترس مانع تمایل کارخانجات به سرمایهگذاری در فناوریهای نو میشد. تا دهۀ ۱۹۶۰ میلادی، این تحولات ادامه داشت و دستگاههای اتوماتیک با مکانیزمهایی مانند حسگر پاره شدن نخ، تغذیه ماسوره و توقف خودکار به بلوغ رسیدند.
تغییر روش پودگذاری؛ از ماکو تا جت هوا و چندفازی
در تمام این سالها، روش عبور نخ پود از میان نخهای تار (پودگذاری) یکی از چالشهای اصلی بافندگی بود. از ماکوهای سنگین و پرسرعت گرفته تا ماکوی گیرهای، تلاشها برای یافتن روشهای سریعتر و کارآمدتر ادامه داشت. در این مسیر، چند دستاورد مهم بهدست آمد:
سال ۱۸۶۶: ایدۀ سوزن گیرهای برای پودگذاری توسط «باکستون» و «شرمن» ثبت شد.
سال ۱۹۱۴: نخستین روش پودگذاری با هوا توسط «جی. سی. بروکز» معرفی شد.
دهۀ ۱۹۲۰-۱۹۳۰: توسعۀ ماشینهای گیرهای توسط «والنتین» و «گابلر».
سال ۱۹۴۹: ماشینهای بافندگی با جت آب توسط «سواتی» در چکسلواکی ساخته شد.
سال ۱۹۵۵: «جنتیلینی» ایدۀ دستگاه چندفازی را در ایتالیا عملی کرد.
روشهای جدید، مانند استفاده از جت هوا و جت آب، امکان عبور نخ پود با سرعت زیاد و بدون استفاده از ماکو را فراهم کردند. این شیوهها بهویژه برای تولید پارچههای سبک و با عرض زیاد بسیار مفید بودند.
ماشینهای چندفازی؛ گامی به سوی آینده
یکی از مهمترین نوآوریها در اواسط قرن بیستم، ابداع دستگاههای بافندگی چندفازی بود. در این دستگاهها، بهجای اینکه تنها یک دهنه برای عبور پود تشکیل شود، چندین دهنه بهطور موازی یا متوالی فعال میشوند و چند نخ پود بهصورت همزمان در پارچه بهکار میروند. این نوآوری باعث افزایش چند برابری سرعت و ظرفیت تولید شد. از میان مهمترین نمونهها، میتوان به دستگاههای توربو TWR اشاره کرد که با استفاده از تشکیل موجی دهنهها، تحول بزرگی در صنعت ایجاد کردند. ایدههای رادیکالتر مانند نمونههای «موتر» و «جنتیلینی» اگرچه محدود بودند؛ اما نقش مهمی در شکلگیری تفکر نوآورانه در این حوزه داشتند.
طبقهبندی ماشینهای بافندگی بر اساس روش پودگذاری
در گذشته، تقسیمبندی ماشینهای بافندگی براساس تعداد و نوع محورهای محرک انجام میشد؛ اما امروزه مهمترین ملاک، روش پودگذاری است:
۱. ماشینهای با پودگذاری معمولی (ماکویی)
در این دستگاهها، ماکو با ماسورۀ نخ پود در داخل دهنه حرکت میکند. این ماشینها بیشتر در تولید پارچههای سنگین مانند پشمی کاربرد دارند.
۲. ماشینهای با پودگذاری غیرمعمولی (بدون ماکو)
گیرهای پرتابشونده: نخ پود توسط یک جسم کوچک گیرهدار به دهنه کشیده میشود.
گیرههای مثبت: گیرهها با تسمه یا میله وارد دهنه شده و نخ را عبور میدهند.
ماشینهای جت: از هوا یا آب برای انتقال نخ استفاده میشود.
ماشینهای چندفازی: همزمان چند دهنه تشکیل شده و چند پود وارد میشود.
ماشینهای سنتی در سایه پیشرفتهای مدرن
با تمام این پیشرفتها، هنوز هم در برخی نقاط ایران، بافندگی سنتی ادامه دارد. در ترمهبافی یزد یا زریبافی کرمان، دستگاههای دووردی تا ژاکارد دستی همچنان کاربرد دارند. این دستگاهها با وجود کندی، امکان استفاده از نخهای رنگی متنوع و طراحیهای پیچیده را با دقت دست فراهم میکنند. هنر دست در این روشها هنوز حرف اول را میزند.
برای انتخاب و خرید آنلاین رومیزیهای مخملقلمکار بانوجی کلیک کنید
سخن پایانی: آینده بافندگی در پیوند سنت و نوآوری
تاریخ بافندگی، داستانی از پیوند نوآوریهای فنی و ذوق انسانی است. اگرچه ماشینهای خودکار با ظرفیت تولید بالا ستون فقرات صنعت نساجی مدرن را تشکیل میدهند؛ اما در گوشهوکنار جهان، بافندگی سنتی همچنان زنده است و ارزش فرهنگی و هنری بیبدیلی دارد. شاید آینده، جایی باشد که این دو دنیا در آن به هم برسند: سنت با زیبایی انسانیاش، و تکنولوژی با سرعت و دقت خود.
منبع
نساجی سنتی ایران، حسین یاوری، (۱۳۸۷)، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، حوزۀ هنری.